نمی خواهم بدبینانه همه چیز را پیشگویی کنم!ولی اگر بارسا  اسولگرانا در دیدار برگشت با چلسی در لیگ قهرمانان اروپا نتوانست تیم موفق و صعود کرده از نبرد استمفورد بریج باشد نباید افسرده و ناراحت شویم.البته شکست در هر حالتی و در هر شرایطی سخت است اما دو وقت 90 دقیقه ای ناقابل هیچگاه نمی تواند در خصوص کارنامه مثبت یا منفی یک تیم نظر دهد.اگر ما در بازی فردا شب تیم ناکام لقب گرفتیم جای هیچ انتقادی نیست.چونکه که ما در کل فصل روند روبه رشد و بسیار امیدوارکننده ای را پشت سر گذاشتیم.و این نکته ی بسیار مهمی است و نباید ان را نادیده گرفت.بارسا درابتدای هفته با دو خبر خوب مواجه شد:

پیروزی در ال سادار و توقف مادرید در مستایا...این به ان معناست که ابی و اناری پوشان با تزریق روحیه صد چندان به لندن می روند.در ضمن ما در 4 بازی اخر در لالیگا تنها یک گل دریافت کرده ایم و این یک کارنامه بسیار عالی برای خط دفاعی تیم نخست ایالت است.

همه می دانیم که چلسی به لطف هدایت مربی اش از یک خط دفاعی محکم و پولادین برخوردار است.بازی استوار و سختکوشی از مهمترین ویژگی های تیم خوسه مورینیوست.اما تنها چلسی از این امتیاز بهره نمی برد.بارسا نیز در این فصل گل های بسیار کمی را دریافت کرد و می شود با اطمینان عنوان کرد که مدافعان بارسلونا توان رویارویی و متوقف کردن مهاجمان فرصت طلب ابی های لندن را خواهند داشت.خبر خوب دیگر بازگشت پرفروغ جرارد لوپس است.جرارد در نیمه ی دوم دیدار در پامپلونا((اسوساسونا))بجای مارکز به زمین امد و بازی بسیار خوبی را ارایه داد.جرارد می تواند با خلاصی کامل از ان مصدومیت لعنتی! بار اصلی خط میانی بارسا را بدوش بکشد.بارسا تیم با ثباتی است و تمام این دلایل نشانگر این است که شکست و عدم موفقیت در لیگ قهرمانان به معنای یک فصل مایوس کننده برای بولوگرانا نخواهد بود!

مورینیو پیش از دیدار رفت اظهار کرده بود:"کدام تیم قهرمان لالیگاست؟تیمی که قهرمان کشورش شود نشاندهنده اینست که یک تیم موفق و کارامد است."

تا ان زمان امتیازات بارسا و رئال به یکدیگر بسیار نزدیک بود و مورینیو که گمان میکرد بارسا در ادامه راه لالیگا ((وا))می دهد این جمله را برای افزایش فشار بر روی دوش های بارسا و رایکارد عنوان کرد.حال باید به او ثابت شده باشد که قهرمان واقعی اسپانیا چه تیمی است...

امین رحمانیان
منبع : پارس فوتبال



آسولگرانا با هدایت فرانک رایکارد عصر جدیدی را در تاریخ ورزشی اش شروع کرده است.در دهه 90 و پس از متلاشی شدن تیم رویایی یوهان کرویف کبیر که با خروج بزرگانی چون او و هریستو استویچکف؛روماریو؛میشل لادروب؛گئورگی هاجی؛خولیو سالیناس؛خوسه ماریو باکه رو؛رونالد کومان؛اندونی زوبی زارتا و... توام شد تیم نخست ایالت کاتالونیا هیچگاه نتوانست چه در لیگ داخلی و چه در سطح اول اروپا خود را مطرح کند.با اینکه در دوره نخست حضور لویی فان خال بارسلونا صاحب جام های داخلی شد اما ان دوران کوتاه مدت بود و بعد نیز مربیانی چون لورنزو سرافرر؛کارلوس رکساچ؛رادو آنتیچ و لویی فان خال((در دوره دوم هدایتش))جز ناکامی و یا نتایج متوسط چیز دیگری به هواداران پرشور این تیم تقدیم نکردند.خروج خوان گاسپارت ناکارامد که اوج افتضاحش از دست دادن لوییز فیگو و ریوالدو بود امیدها را دوباره زنده کرد.لاپورتا امد.با فکری نو و نگرشی تازه...به کار گماردن فرانک رایکارد--که به همراه تیم ملی کشورش و باشگاه اسپارتا روتردام نتایج ناامید کننده ای گرفته بود--بیم ها و تردیدها را دوباره زنده کرد.نتایج ضعیف این تیم تا نیم فصل 2003-2004 که توام شد با نزول این تیم تا رده دوازدهم جدول رایکارد را در یک قدمی در خروجی نوکمپ قرار داد.اما مدافع-هافبک دفاعی افسانه ای میلان؛ساراگوسا و لاله های نارنجی با درایت مثالزدنی اش توانست این تیم را در انتهای فصل تا مکان دوم جدول ارتقا دهد.این فصل نیز تا به امروز تیم او با 8 امتیاز اختلاف نسبت به مادرید رقیب درینه اش صدرنشین لالیگاست و بسیار حیرت انگیز خواهد شد که اگر بولوگرانا جام را از دست بدهد.این مقدمه را گفتم تا مصاحبه ای که کیر رادنج خبرنگار ارشد و سرشناس WORLD SOCCER با او ترتیب داده است را مطالعه کنید.برگردان این گفتگوی خواندنی را می خوانیم:


کدام یک را ترجیح می دهید؟قهرمانی در اسپانیا و یا قهرمانی در اروپا...؟




باشگاه بزرگی همانند بارسا که 4؛5 سالی می شود که هیچ جام معتبری را کسب نکرده دیگر حق انتخاب ندارد.چرا که هر جامی برای خود ارزشمند خواهد شد.دوست دارم حتی بی ارزشترین جام ها را هم تصاحب کنم.اجازه دهید کمی واقع گرا باشیم!وقتی بارسا بتواند امسال قهرمان لیگ داخلی شود ان وقت همه می گویند چون این تیم در طول فصل روند مثبت و ثابتی داشته است و قهرمان اسپانیا شده است پس در کل فصل خوب و قاطع عمل کرده است.بیش از 30 بازی و قهرمانی...این یعنی قدرت تیم شما....قهرمانی در لیگ داخلی سند موفقیت بارساست.اما می رسیم به لیگ قهرمانان!چنین لیگی به مثابه کاکائویی است بر روی شیرینی!!!قهرمانی در این جام بسیار با ارزش است و البته رویایی...شما وقتی از مرحله گروهی به مرحله حذفی صعود میکنید در ان برهه امکان بروز هر اتفاقی ممکن است.بعد می روید به جمع 8 تیم..سپس 4 و بعد هم فینال و قهرمانی...!چنین رویدادی لحظه ها سرنوشت ساز خواهند بود.اگر تیم شما در یکی از مراحل حذفی ناکام شود و ببازد هیچ کسی اجازه ندارد به تیم شما بگوید ناموفق...چرا؟چون همه چیز در یک لحظه اتفاق افتاد و تمام شد.اما لیگ داخلی اینگونه نیست انقدر به تو فرصت می دهند تا بتوانی ارزش خود و تیمت را نشان دهی...قهرمانی در اروپا فوق العاده است!هم اعتبار تیمت بالاتر می رود و هم تو بعنوان یک مربی از ارزش شغلی والاتری برخوردار می شوی.هدف ما ماجراجویی در این لیگ است.حال منتظر می مانیم که تا چه مرحله ای می توانیم صعود کنیم!

نظرتان در خصوص مسابقه ای که با چلسی در مرحله اول حذفی دارید چیست؟


چلسی در این فصل فراتر از حد انتظار کار کرده است.بازی اول را ما پیروز شدیم اما این تیم در لیگ داخلی خود بی نظیر و بی رقیب نشان داده است.و یک حریف سر سخت و قابل احترام خواهد بود.

ارین روبن مصدوم شده است.ایا از اینکه در برابر چلسی از رویارویی با چنین بازیکنی در مقابلتان در امان خواهید بود شادمان هستید؟



قبل از هر صحبتی با این را بگویم که شخصا علاقه ای به مصدومیت هیچ فوتبالیستی ندارم.و اگر ان شخص هموطنی چون ارین باشد بیش از پیش ناراحت می شوم.اما از دیدگاه کاری ام همیشه دوست دارم تیمی که در برابر ما ظاهر می شود با حداکثر نیرو جسمی و توانش وارد زمین شود.این دو حسن بزرگ دارد.حسن اول:این سبب می شود که انگیزه و میل بازیکنانتان افزایش یابد.حسن دوم:وقتی چنین حریف قدری را از میدان به در می کنید حس افتخار و رضایتمندی شما بیشتر خواهد شد.در ضمن نباید این را ناگفته رها کنیم که هر گاه فوتبالیست مهمی مصدوم می شود مسلما یک جانشینی دارد.ان بازیکن جانشین مسلما کسی است که به لطف حضور ان بازیکن بزرگ((مثل روبن))بالاجبار نیمکت نشین شده است.خب...او می خواهد از غیبت هم پستش نهایت سود را بجوید.او سعی می کند بهترین نمایش را ارایه دهد تا بتواند خود را به مربی اش تحمیل کند.چون اگر او بتواند نقش کلیدی در تیمش داشته باشد از لحاظ کاری و ورزشی شرایطش دگرگون می شود و ارزش و قیمتش افزایش می یابد.به این ترتیب ان بازیکن جانشین برای موفقیت خودش هر کاری می کند.و این می تواند برای شما یک خطر بزرگ باشد.





خوسه مورینیو را تا چه حد می شناسید؟



خیلی او را نمی شناسم.این را می دانم که او پیش از من در نوکمپ بود پس شناخت من از چنین کسی فقط بر پایه کارنامه و نتایجش استوار است.که چقدر هم درخشان است!مورینیو یکی از پدیده های دو سال اخیر فوتبال دنیاست.کسی که تیم هایش بازی را با خفیفترین نتایج می برند.نتایج خوب او کافیست برای شناختن چنین شخصیتی...!




ایا موافقید که شانس با شما یار بوده است که با این تجربه کم دو پست بسیار مهم و مشهور داشته اید:سرمربی تیم ملی هلند و باشگاه بزرگی چون بارسلونا...؟!




نه.گمان نمی کنم.من در سال 98 در تیم ملی دستیار گاس هیدینگ بودم.و سپس هدایت تیمی چون اسپارتا روتردام را برعهده گرفتم.باشگاهی که در قیاس با دیگر تیم های هلند بسیار کم اعتبار است.اما برای من هر هدایت هر تیمی با هر درجه از شهرت یک موقعیت بزرگ و حیاتی است.مسئله بزرگ اینست که شما با بازیکنان مختلف در ارتباط هستید.با احساسات و شخصیت های متفاوتی...مهم این است که ان پست شما را گرفتار کند.حال چه بارسا باشد.چه اسپارتا و چه تیم ملی هلند...! 




شما  هم تجربه مربیگری در تیم ملی را داری و هم در باشگاه.چه تفاوت عمده ای در این دو موقعیت می بینید؟




تفاوت عمده در این است که تو بعنوان یک مربی تیم ملی فقط چند بار در طول فصل ممکن است بازیکنانتان را ملاقات کنی.اما وقتی در کوران مسابقات جام جهانی و یا جام ملتها قرار میگری دیگر همه چیز مانند باشگاه می شود.بدیهی است که اگر در مسابقات ورودی شرکت کنید همه چیز متفاوت می شود.در روز اول شما تازه بازیکنانت را می بینی و با انها اشنا می شوی.در روز دوم یک بازی برگزار می کنی تا انها را بهتر ارزیابی کنی و در روز بعد هم انها به تیم های باشگاهی شان بازمی گردند.خیلی مسخره و ناامیدکننده است.اما وقتی که قرار است چنین پستی را قبول کنی باید تمامی جوانب را بسنجی و گرفتاریها و مشکلات را تحمل کنی.



بعنوان یک مربی باشگاهی ایا شما از اینکه بازیکنانتان باید به کشورشان برای بازی های ملی بازگردند و شاید هم بعنوان یک بازیکن ثابت بازی کنند ناراحت نمی شوید؟




برای من بدترین چیز ان است که بازیکنان ملی پوش تیمم در بازی های ملی چه دوستانه و چه رسمی به میدان نروند.من تفاوتی میان بازی کردن و تمرین کردن نمی بینم.وقتی بازیکن ملی قرار است از تیم باشگاهی اش دور شود و برای وطنش بازی کند مثل ان است که دارد تمرین می کند.و این سبب می شود که او از فرم ایده الش فاصله نگیرد.البته مشکلاتی هم وجود دارد.ما بازیکنان زیادی داریم که متعلق به امریکای جنوبی هستند.بسیاری از انها مجبورند به قاره ای دیگر بروند تا به تیم ملی شان ملحق شوند.مثلا بازیکنان برزیلی بارسا مجبور بودند برای یک بازی تدارکاتی در هنگ کنک به انجا سفر کنند.انها وقتی به قاره دیگر و یا کشور دیگری مسافرت می کنند ممکن است پنجشنبه به باشگاه ملحق شوند.فقط یک جمعه می ماند--که در این روز اکثر بازیکنان خسته هستند--و انها مجبورند برای بازی حساس و بزرگ لیگ در شنبه اماده شوند.روشن است که اگر در مجموعه تان بازیکنان فراوانی از قاره های مختلف داشته باشید این مشکلات را محسوستر حس می کنید.فصل گذشته درس بزرگی برای ما به همراه داشت.این اتفاق برای ما عادی شده بود که همیشه بعد از هفته بازی های ملی بارسلونا شکست میخورد.این سبب شد تا هوشیار باشیم.به بازیکنان گوشزد کردیم که در اینگونه بازی ها بیش از گذشته از جان مایه بگذارند.مسلما در یک تیم باشگاهی با بازیکنان ملی زیاد 10؛11 نفر نیز جایی در تیم ملی ندارند.و این بازیکنان در این مرحله بسیار تعیین کننده خواهند بود.و دیگر اینکه تیم مقابل نیز حداقل دو سه بازیکن ملی پوش و کلیدی اش به همین دلیل امادگی گذشته را ندارند.




پس به چه علت شما بازیکنانی از امریکای جنوبی بخدمت میگیرید؟



اجازه دهید خیلی روشن بگویم.وقتی میخواهیم بازیکنی را بگیریم و او را به تیم منتقل کنیم ابتدا با چیکی بگیریستین مدیرفنی بارسا گفتگو می کنم.سپس نائب رییس و ریاست باشگاه یعنی روسل و لاپورتا...در خصوص شرایط بازیکنان؛کارایی و خصوصیات انها تجسس و تحلیل می کنیم.وقتی من وارد اینجا شدم بارسا رونالدینیو؛مارکز؛ساویولا را در اختیار داشت.دیگر نمی توانستم انان را از لیستم حذف کنم!!!






اما پس چرا به سراغ ریورپلاته رفتید و مکسی لوپس را خریدید؟



بله.لوپس یک ارژانتینی است.اما او در حال حاضر در رده بزرگسالان کشورش جایی ندارد.او در تمام رده های سنی ارژانتین بازی کرده است.وقتی لارسن مصدوم شد ما احتیاج به یک نیروی جایگزین داشتیم.بازی های زیادی در پیش بود.به سراغ او رفتیم چون دیگر زمانی به انتهای پنجره زمستانی نقل وانتقالات نبود.به این جمع بندی رسیدیم که او یک بازیکن مناسب و یک خرید خوب برای ماست.




چگونه با بازیکنان فوق ستاره تیم کنار می ایید؟شاید باشگاه بزرگی چون بارسا محتاج یک مدیریت خاص باشد.ان هم با حضور ستاره های گوناگون...!!!




همه بازیکنان با یکدیگر متفاوت هستند.اما خب!یکی یا دو نفر لقب ستاره را با خود به همراه خواهندد داشت.و ان هم نه مربی بلکه بازتاب و نگاه عموم مردم موجب می شود که یک فوتبالیست ستاره تیمش شود.به شما تضمین می دهم در همه تیم های یکی دو بازیکن هستند که بیش از بقیه روی بازیکنان دیگر تاثیر بیشتری میگذارند.به شما قول می دهم در هر تیمی یک یکی دو نفر یافت می شوند که رهبر هستند و بقیه نیز بدنبالشان...به شما اطمینان می دهم در هر تیمی یکی و نفر هستند که بیش از بقیه بازیکنان صحبت می کنند.مطمئن باشید در هر تیمی هستند کسانی که حواسشان به تمام جزئیات باشگاه خواهد بود.فوتبال یک ورزش کاملا گروهی است.در هر تیمی ممکن است یک نوع تمرین مناسب حال عده ای باشد و دیگران از ان تمرین بیزار...و این سبب می شود که مربی توانایی های فردی بازیکنانش را بسنجد.این یکی از همان دلایل است که من هیچگاه دوست نداشته ام تیمی شلوغ و پربازیکن داشته باشم.شما وقتی 30 بازیکن دراختیار دارید در هر بازی باید 8 یا 9 نفر را به سکوها بفرستید.اما اگر 19 بازیکن داشته باشید و البته تعدادی بازیکن جوان و از اکادمی باشگاه ان وقت همه بازیکنان احساس مسئولیت بیشتری خواهند کرد.وقتی در ابتدای فصل 4 تن از بهترین هایم مصدوم شدند خیلی به مشکل برنخوردم.چون بازیکنانی داشتم که می توانستند در پستهای گوناگون بازی کنند.دوست دارم بازیکنانم وقتی به موفقیت می رسند همگی شان احساس تعاون و همکاری کنندو این حس را داشته باشند که بله!همگی ما عامل این پیروزی بودیم!




هنریک لارسن بازیکن بزرگی است.شما از او انتظار دارید که در نیمکت بماند و در دقایقی که تیم در راه گلزنی ناکام می ماند بیاید و گره تیم را باز کند.ایا پذیرفتن این شرایط کمی برای او سخت نیست؟



خب!باید نحوه درست برخورد بایک ستاره و یک بازیکن را بدانید.یک بازیکن تازه وارد احتیاج به زمان دارد تا با موقعیت جدید اخت شود.در ضمن ما دچار بدشانسی شدیم.اگر او مصدوم نمی شد مطمئنا در مسابقات بسیاری او از ابتدا در ترکیب قرار می گرفت.




همانطور که همیشه به ان معتقد بوده اید شما همیشه از اینکه جایزه بهترین بازیکن اروپا یا جهان را به یک نفر خاص اهدا می کنند شاکی هستید.دلیلش را می توانید بگویید؟مثلا برای اینکه به اندره آ شوچنکو جایزه داده اند شما را ناراحت کرده است...




نه!اشتباه نکنید.من هیچگاه توانایی های شوچنکو را نفی نمی کنم.او استثنایی است.فوق العاده است و کارنامه او گویای همه چیز است.اما من می گویم فوتبال یک ورزش جمعی است.همانطور که نقش بازیکنی چون شوا در پیروزی یک تیم مهم است نقش یک مدافع نیز تعیین کننده است.چه خوب است که تبعیض قائل نشویم.مثلا برای هر پست رسما یکی را بهترین دنیا و یا اروپا بخوانیم...!




ساموئل اتوئو بهترین بازیکن افریقا شناخته شده است.چه تحلیلی از او دارید؟



او یکی از معدود بازیکنانی است که با اینکه سن کمی دارد اما به پختگی کهنه کار ترین ها بازی می کند.او دقیقا می داند چه می خواهد.همیشه تمرین می کند.او علاوه بر توانایی هایش همواره غیرقابل پیش بینی ظاهر می شود.او سریع و تند است.چشمانش همیشه در جستجوی فضاهای خالی است.همه این خصوصیات یک غریزه و استعداد ذاتی است.او می داند که در یک زمان مناسب چه تصمیم مناسبی نیز انتخاب کند.او خصوصیات یک بازیکن کامل را دارد.





ایا شما از اینکه حریفی چون رئال مادرید پشت سرتان در پی فرصتی است تا از افت بارسا بهره ببرد نمی هراسید؟



صادقانه بگویم من هیچ فشاری از سوی مادرید احساس نمی کنم.وقتی شما خوب و کامل کار کنید.عالی تمرین کنید تنها فشار فشاری است که خود بر روی خودتان وارد می سازید.ما به اینکه رئال مادرید ممکن است چه کند فکر نمی کنیم.تمام تمرکز ما در این است که ما در اینده چگونه ظاهر می شویم.ما فقط به عملکرد خودمان می اندیشیم و بس....در انتهای فصل می بینمتان....!

منبع:
world soccer , parsfootball
 
------ نادر
در نظر سنجی شرکت کنید